خــوب ِ مــن ،

 خــوب ِ مــن ،

    همین جا درون شعرهایم بمان


    تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد


    به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛


    من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها


    شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان


    تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم

باران

  منم مثل تو مات این قصه ام...

تو هم مثل من امشبو دعوتی...

درست توو همین ساعت و ثانیه...

سزاوار زیباترین رحمتی...

توو این حس و حال عجیب و غریب...

دو تا بال می خوای که رو شوونته...

تو از هر مسیری بری می رسی...

تو از هر دری بگذری خونته....

از این سفره ها معجزه دور نیست...

ببین دست دنیا تو دست منه...

دعا می کنم تا اجابت بشه...

دعا می کنم چون دلم روشنه...

من از عشق بارون به دریا زدم...

به بارونو به آسمون دعوتیم...

چه مهمونی با شکوهی شده!!!

عکس خودم

عکس محمدمهدی


ادامه نوشته